کنترل کارگری و گنجینۀ حاجی!
سعید مدانلو

زمانی که کارگر برای کار تحت سلطۀ سرمایه به تمکین کشیده میشود، مدام به دستمزدش فکر میکند که سر موقع دریافت شود. چون ممری جز این برای امرار معاشش در اختیار ندارد. کارگر دلیلی نمیبند که نگران سود و زیان کارخانه باشد منتها سرمایه و حکومتش چه در سود و چه در زیانش به زندگی و سطح معیشت کارگر فشار وارد میکند. حال در دورانی که قرار است کارگر سر از تمکین به امر سرمایه بردارد چرا باید زیان بخشهای ضرر دۀ سرمایه را با همۀ زندگی و هستی خود بپردازد؟ این دیگر چگونه تمکین ضد انسانی و غیرقابل تصوری است که نمایندگان سیاست سرمایه از ریز و درشت بدون استثناء از طبقه کارگر انتظار تن دادن به آن را دارند؟ از دست دادن کار در اوج بحران سرمایه اسلامی و در وضعیت کنونی که ناگزیرند با ″هدفمند کردن یارانه ها″ تدارک یک حملۀ جانانه به سطح معیشت طبقه کارگر و محرومین جامعه را سازمان بدهند، باید کارگر را محکوم به پرداخت خسارت بخشهای زیان آور سرمایه کرد؟ به کارگر چه مربوط است که حکومت سرمایه اسلامی مجراهای سود را براساس ضروریات و مقتضیات اقتصادی و سیاسی خودش چگونه کارسازی و تنظیم میکند؟ کارگری که در دوران تمکین به امر سرمایه در حقیقت به دستمزد تکمین داده شده بود از قرار باید در دوران اوج بحران سرمایه اسلامی و آغاز ازهم گسیختگی ارکان و اهرمهای حکومت آن  به بی دستمزدی تمکین کند! به کدام دلیل و کدام توجیه مسخره ای باید اینرا پذیرفت؟

کنترل کارگری یعنی کارگری که شغل و زندگیش تهدید میشود، بلند میشود کارخانه را در اختیار میگیرد به حکومت اعلام میکند، من طبق معمول قادر به کارم و تولید میکنم. بیا بگیر ببر کالای تولید شده را بفروش. زیان کردی به من ربطی ندارد. دعوایش را با آنهایی که سود بیشتری از بابت این کالا میبرند بکن. من دستمزدم را میگیرم. همچنانکه زمانی که همه تان سود میبردید و کمتر از سهم همدیگر دزدی گرگی میکردید و صلح و صفا میانتان برقرار بود و تقریباً همگی هماهنگ و بی دغدغه پول توی بانکهای شرقی و غربی ذخیره میکردید، کار من این بود که کار کنم دستمزد بگیرم. به کارگر چه ربطی دارد که حکومت سرمایه چه واردات میکند چه صادرات؟ دستمزد و معیشت کارگر برقرار باشد و حکومت وادار به تأمین آن شود و مجبور شود بپردازد، آنوقت خودش حالیش میشود چه کالایی را چقدر وارد کند برایش بهتر است. بحث کارگر این وسط باید این باشد کاری کند که حداقل دستمزدش نپرد. مگر کارگر در گرداندن حکومت سرمایه دخیل است؟ مگر در گرداندن امور اقتصادی و سیاسی سرمایه از او سوال میکنند یا اصلاً به او مربوط است که از او سوال کنند؟ به کارگر چه مربوط است وقتی کالا به بازار میرود کدام صاحب و فروشندۀ کالا سود و کدامشان زیان میکند؟ در این مبارزه کارگر نباید تلقی یک کارفرما را از حکومت داشته باشد و این سِمت را به حکومت بدهد که گویا کارگر مکلف است برایش سود تولید کند تا دستمزد بگیرد. کارگر باید مدعی باشد که حکومت مسئول مستقیم حفظ شغل و تأمین زندگی اوست. کارگر مسئول سود و زیان سرمایه نیست.
 
درشرایط حاضر که بنا به اعتراف بسیاری از به اصطلاح نخبگان اقتصاد و سیاست اسلامی  سرمایه و صاحب منصبان جمهوری اسلامی، حکومت دارد خودش را آماده میکند تا ″هدفمند″ تر به زندگی و معیشت طبقه کارگر و مردم زحمتکش یورش ببرد، کنترل کارگری نه تنها از درجات بالایی از تضمین به برقرار بودن دستمزد و تأمین حداقل معیشت کارگر برخوردار است بلکه در روند به ثمر رسیدن امر خود، تشکل یابی و تشدید مبارزۀ اش را ترغیب و تسریع میکند. کارگر در حرکتش متشکل میشود. حرکتی که استمرار تأمین حداقل معیشت و زیستش را تضمین میکند. از دست رفتن شغل در این شرایط برای کارگر تصویر فردایی بجز تلاشی و نابودی زندگی او جلوچشمانش نمیگیرد. تثبیت و استمرار دستمزد برای کارگری که شغلش هر روز و هر ساعت تهدید به از دست رفتن میشود یک پیروزی در اعمال قدرت او به سرمایه است. این پیروزی روندهای آتی تعرض کارگر به حکومت سرمایه را پیش می اندازد. کارگراینجا در دعوایش با حکومت سرمایه صاحب یک پیروزیست. حالا دیگر همانجا نمی ایستد. قدم بعدی را سریعتر و با اطمینان تر برمیدارد.

کنترل کارگری موقعیت در حال شکست خوردن کارگر را به پیروزی بدل میکند. از دست دادن شغل و دستمزد برای هر کارگر مخصوصاً زمانی که امکان اعاده مجدد آنها را در جای دیگری ندارد، قبول شکست در مقابل حکومت سرمایه است و این حقیقتاً یک شکست و عقب نشینی غیر قابل قبولی از جانب طبقه کارگر حق طلب در شرایط بحرانی و وقوع زلزله در ارکان حکومت سرمایه اسلامی است که مطلقاً نباید زیربارش رفت.

چه بسا کنترل کارگری پیشقراول تشکیل مجامع عمومی و شوراها باشد. مجامع عمومی و شوراها واگیردارند. کافی است در چند کارخانه به ضرورت و مناسبتی تشکیل شوند و وضعیت جدیدی را به نفع کارگران آن کارخانه ها تثبیت کنند، دیگر جلوی گسترشش را سد کردن برای جمهوری اسلامی کار ساده ای  نیست. هیچ کجا بهتر از کارخانه مکان تشکل یابی کارگر جماعت نیست. در بیرون از کارخانه تشکل ساختن که کارگر شاغل را متشکل کند بازده و راماندمانی ببار نخواهد آورد. تشکلهایی از این دست در خارج کارخانه ها هرچند که درمجموعه مبارزات داخل شهری کارگران بی تأثیر نیست منتها برای دست یافتن به هدف اعلام شده شان مطلوبیت نخواهند داشت. منشاء و منبع قدرت کارگر در کارخانه است و سیاستش را در بیرون از کارخانه و در مقابل حاکمیت سرمایه با عطف به قدرت و تشکل کارگر در کارخانه و تشکلهای محل زندگی مردم، حزب و ارگانهای حزبى طبقۀ کارگر به پیش میبرد. کار در محلات و ترغیب مردم به تشکیل تجمعهای هدفمند و کارساز هم امر مهمی است که کار فعالین حزبی اعم از کارگر شاغل و اخراجی و دانشجو و غیر دانشجوست. همچنانکه کمک رسانی، کسب اطلاعات و تهیۀ گزارشات و ترغیب تحرکات کارگران درداخل کارخانه ها و مراکز خدماتی با انواع ابتکارات نیز میتواند امر هر یک از فعالین کمونیست باشد.

در امتداد شدت یابی بحران در ارکان سرمایه و حکومت اسلامی و از حیّض انتفاع ساقط شدن بخشهایی از سرمایه در تأمین سود، طبق آمار و اخبار منتشره، از هم اکنون شاغلین بسیاری از مراکز تولیدی تهدید به اخراج جمعی و از دست دادن شغل و ممر معاش خود و خانواده هایشان میشوند. بدین سبب بسیاری از مراکز تولیدی که زمانی پیشتر استمرار کار و دستمزد کارگر در آنها تضمین بیشتری داشت هم اکنون شتر اخراج دارد در خانه شان میخوابد. حذف سوبسید نیز معنى ای به جز حمله بلاواسطۀ حکومت سرمایه اسلامی به معاش مردم زحمتکش ندارد. جمهوری اسلامی دارد خودش را برای یک نبرد جانانه با مردم و طبقۀ کارگری که علیه اش جبهه گرفته اند آماده میکند. در کنترل کامل در آوردن کارخانه برای تضمین استمرار دریافت دستمزد را میتوان بمثابۀ یک حرکتِ از پیش برای به شکست کشاندن اجرای طرحها و حملات ضد انسانی مجلس و دولت حکومت مافیای اسلامی تلقی نمود. کارگران مراکز تولیدی و کارخانه های  فی الحال دایر و سود آور بی شک صدای این زنگ خطر را بخوبی شنیده اند. بدین لحاظ مشغولیت خاطر و اهمیت موضوع کنترل کارگری و پیشدستی در انتخاب ابزار نبرد های پیش رو برای کارگران مراکز تولیدی فی الحال شاغل باید کمتر از کارگران بخشهای غیر سود آور اعلام شدۀ سرمایه، نباشد.

کارفرماهای مراکز تولیدی ″غیر سودآور و درحال ورشکستگی″ در حقیقت چندان هم کارشان بی درآمد و غیر سودآور نیست. آنها در حقیقت در میان معرکه ای که حکومت برای به گریه انداختن کارگران و تازه چیزی هم از جیب خود به کاسه مرشد انداختشان، راه انداخته است، در نقش بچه مرشد معرکه ظاهر میشوند و بخاطر ایفای همین نقششان پول خوبی هم به جیب میزنند. کنترل کارگری به زبان ساده یعنی اینکه یک تیپا به بچه مرشد بزنی بیاندایش بیرون و مستقیماً یقه خود مرشد را بگیری. جعبه مارگیری با مارهایش و همان کاسۀ گدایش را بزنی توی سرش، بساط معرکه را جمع کنی و یک قدم به در گنجینه ″حاجی″ نزدیکترشوی.

در شرایط حاضر کنترل کارگری یکی از مؤثرترین و مثمرثمرترین ابزارهای سیاسی پیشرفت مبارزۀ بخشهای وسيعی از طبقه کارگر ایران به نظر میرسد. نیازهای معین موجود در جنبش طبقۀ کارگر مثل نیاز تضمین استمرار دستمزد و تأمین معیشت، کاربرد ملزومات معین و قابل حصولی را ضروری میکند. کنترل کارگری یک انتخاب مؤثر در تأمین ملزومات برای پاسخ به این نیاز است. کنترل کارگری تشکل یابی و تشدید مبارزۀ طبقۀ کارگر را ترغیب میکند. پیش بسوی تضمین استمرار دستمزد و تأمین معیشت!

نوزدهم ژانویه  ۲۰۱۰